اولین عکس آتلیه ریحانه خانم.
عزیزدلم سلام. امروز اولین روزی بود تو عمرت که آتلیه عکس انداختی.از ساعت 13:45 تاااااااا 17. در صحنه های مختلف ازت عکس انداختیم. من و مامانی هم انقد ادا و سروصدا درآوردیم تا شما بخندی تا عکست قشنگتر بشه. آقای عکاس با خانومش بودند. به باباییت گفتن : ریحانه خانم گریه نکن ایشالا خدا باباییتو شفا میده!! یا مثلا انقد بالا پایین پریدم که آقا عکاس گفت عکسای باباییو به کل شهر بلوتوث میکنیم !! راستش اول فکر میکردیم غریبی کنی ولی اصلا غریبی نکردی هیچ بلکه با دخترشون هم که اسمش آوین بود کلی بازی کردی. اون انگشت میکرده تو دهنت تو هم انگشت میکردی تو چشش!! یتو کی از عکسا خواستم با یه گوسفند گنده بخندونمت که ترسیدی و کلی گریه کردی! آخ...
نویسنده :
مامان
22:35