گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

هدیه خدا

ماراتن نخوابیدن!

1392/11/27 0:54
نویسنده : مامان
93 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ریحانه ای. امروز بابا تو نخوابیدن رکورد شیکوندی! آخه مامانی گفت که 8 ساعت تمام چشم روهم نذاشته بودی سحرخیزم بودی امروز  آخه ساعت 12 ظهر ازخواب بیدارشدی!! صبحم مامانی عرق بیدمشک خورده بوده، شاید بدین خاطربوده که کلی انرژی داشتی امروز. غذای چندغله غنچه هم خوردی امروز..خلاصه که امروز خیلی توپ بودی! عصری تومسیر رفتن به خونه مامان بزرگ، سبزی پاک کرده خریدیم و مامانی یه شعر خوشگل برات ساخت :

سبزی فروشی رفتم ( 2بار)

سبزی فروشی....سبزی فروشی

سبزی خریدم (2بار)

کوکویی خریدم آشی خریدم

همشو بخورم (2بار)

چه سبزی ایه! ( 2بار)

امروز 5 تا انگشتای دستتو میاوردی بالا هی...مامانی هم هی برات صدا درمیاورد که : گوووووووووووش دهید...یه نکته فقط عرض کنم!!... دیروزم داشتم موقع غذا خوردنت جلوت اسباب بازیتو بالا پایین مینداختم برام دست زدی و به نشانه نامبر وان بودنم انگشت اشارتو آوردی بالا برام! آخ آخ چه نمکدونی هستی بابایی...امروز رفتیم مغازه چهارراه فرهنگیان در مورد چاپ روی نمکدون پرسیدیم گفت رو نمکدون نمیتونه بلکه رو لیوان و کاشی و ...اینا میتونه.مامانی هم شبی رفت تو نت و تلفن چندجاتوتهرانو پیدا کرد تا فردا زنگشون بزنم.

چندروزه که آروم آروم رو چهاردستوپاتم میری بابایی..مامانی فیلمتم گرفته.راستی یه شعر خوشگل دیگه هم مامانی برات میخونه وقتی نشستی:

نشسته گل نشسته.

خوشگل مامان نشسته.

عزیز خانوم نشسته

قربونش بشم نشسته

دست بزنین ددددددددست! دست!

این شعر رو خیلی دوس داری و باعث شد که بیشتروبیشتر بنشینی...

از شیرینکاریات بازم خواهم نوشت برات بابایی...الان تو روروکیت نشستی و جلودر دسشویی منتظر مامانی هستی. ساعت 00:50 بامداد یکشنبست. شام ، مرغ سبدکالای دولت خوردم! به قول مامانی فقط یه رونو یه گردن و یه کم قفسه سینه تو کیسه بسته بندی کرده بودم!..

کم کم دیگه باید بخوابی....خوب بخوابی عزیزکم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد