گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره

هدیه خدا

گرفتگی صدای مامانی.

ساعت 22:45 نهم اردیبهشت ماه. ساعاتی دیگه تا به دنیا اومدنت..ساعت 7 صبح مامان توگودرز بستری میشه..یعنی امشب آخرین شبیه که منومامانی 2 تائی هستیم؟فردا اینموقع شدیم 3 تا؟!..هیجان انگیزه..مامان زینب امروز گلودرد شد و سرفه افتاد..یه کم قرص و دوا خورده و قرقره آب نمک و عسل و آبلیمو کرده..بد نیست.تازه از حموم اومده تا فردا تمیز باشه منم میخوام الان برم.منتظرم تا nero نصب بشه و عکساوفیلمارو بریزم دی وی دی و دوربینو خالی کنم..دستگاه بخورو روشن کردم واسه تنفس بهتر مامانی...شیرم گذاشتم بجوشه...یعنی فردا این موقع ریحانه پیش مائی؟.......خیلی قشنگه....پیشاپیش بهت خوش اومد میگم ریحانه جان..راستی میدونی چه زمان عزیزی به دنیا میای ان شاءا...؟ شب ولادت حضرت ف...
9 ارديبهشت 1392

تپش ها بیشتر و بیشتر می شوند...

ساعت 19:15 روز یکشنبه 92/2/8 ...مامانی حدود 4 ساعته که از دکتر برگشته و دکتر صدای قلبتو گوش داده و همه چی میزون بوده.گفته برو تاااااااااااا سه شنبه دهم ساعت 7 صبح.محل دیدار در بیمارستان گودرز یزد. گفته که دهانه رحم 1 سانت بازشده ومامانی هم از موقعی که اومده خونه 1 ساعتی راه رفته تا شرایط برای زایمان طبیعی آسونتر بشه. بابایی هم در زمان پیاده روی مامان در منزل، چرت زد.آخه خسته بود. ازکار ساعت  14:30 مرخصی گرفته بود تا مامانو ببره دکتر علاقه بند. همه چی آرومو میزونو منتظره برای اومدنت بابایی بابا..ریحانه جان..امیدوارم که تو این دنیا بهت خیلی خوش بگذره و روزهای خوبی در پیش رو داشته باشی..الهی آمین.
8 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد