گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

هدیه خدا

اولین خنده ریحانه در روزیکه برای یک عمر بیمه شد!

1392/6/5 0:32
نویسنده : مامان
324 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خدای مهربون

سلام ریحانه جان. ساعت 00:20 روز 5 شهریور 92. مامانی خوابوندتت رو پتو و داری دست و پا میزنی. ناخونای دست و پاتم بلندشده که باید بگیرم..امروز رفتی بیمه کارآفرین برات بیمه عمر افتتاح کردیم. توی فرم  ثبت نام نوشته بود قدووزن نوزاد. خانومه هم ازما پرسید ماهم گفتیم 63 سانت و 6 کیلو! خانومه هم گفت وقتی دخترتون بزرگ بشه میگه وقتی 63 سانتی متر بودم بابام برام بیمه عمر درست کرد! خلاصه که مبارکت باشه! ایشالا تا 25 سال دیگه که مدت قرارداده، یه سرمایه خوبم برات میشه.بعدش رفتیم خونه مامان بزرگت تا ببرنت حمومو آخه بدنت بوگرفته بود بابا. مامان بزرگ گفت که تو حموم خیلی شاد بودی...وای وای....وقتی آوردنت بیدون یک گریه ای کردی نگو و نپرس! همه دررفتن! آخرش مامانی گذاشتت رو پاشو تکونت داد تا خوابت برد..کلی سفید شدی عزیزم...خونه که رسیدیم یه کم خوابیدی و بعد که پاشدی ( راستی بعداینکه از خواب پامیشی خیلی خوش اخلاق و ناز میشی! عین یه بچه گربه ملوس!)  برات باغلاما زدم. با دهنم هم صدای ماچ کردن درمیاوردم که یهو دیدم برای اولین بار از اولی که دنیا اومدی، خنده بلند کردی! مامانت تو دستشویی بود که شنید و کلی ذوق کرد و بهم سفارش کرد که حتما امشب وبلاگتو بنویسم...الانم تو گهوارت دای گریه میکنی...برم آرومت کنم بابا...تا بعد..بوس بوس.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد