گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

هدیه خدا

رفتن به بنافت و حسین آباد

1395/1/7 8:23
نویسنده : مامان
113 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بابا. پریروز بود که برای اینکه حال ننه و خاله ثریا عوض بشه رفتیم بنافت..اولین بارمون بود خب. اول راه مهریزو رد کردیم بعد زنگ دوستم آقای موحدنیا بچه مهریزه زدم گفت واسه بنافت باید بیاییم داخل مهریز یابریم بلوار امام علی مهریز...خلاصه از بلوار رفتیم و رفتیم و رفتیم تارسیدیم به بنافت....خیلی بزرگه...کوچه پس کوچه زیاد داره..دنبال امامزاده سیدشمس الدین بودیم که بالاخره پیدا کردیم...خیلیییی هم سرد بود. بادبرف بود.بعداززیارت هم تو میدونگاهی پایین امامزاده چادرزدیم و ناهار خوردیم. خاله ثریا توماشین نشسته بود. چون خیلی سرد بود....

دیروزم که آخرین روز تعطیلات بود رفتیم حسین آباد...مامانی ماکارونی پخته بود...کلی چیزمیز خوردیمو یه کم پیاده روی هم کردیم. بعدرفتیم بردستان.خواب بودی اونجا. نماز مغربو تو مسجدامام خمینی بردستان خوندیمو برگشتیم یزد خونه ننه...

اینم ازاین..دیشبم موقع خواب کتاباتو آورده بودی پیشم و بغلم خوابیدی یه کم....اوخ اوخ...چه حالی میده !

بابا نماکارم یه هفته اییه داره کار میکنه. دعا کن به خیروخوشی امسال صاحبخونه بشیم.

بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد