اربعین
سلام دختر عزیزم.امروز اولین اربعین حسینی بود که در کنار ما بودی. ساعت 14:30 بود که رفتیم سمت بیداخوید. چندان برفی نبود. شما هم شیرگرم خوردی و خوابیدی! سرت خیلی عرق کرده بود. مامانی کلاه پشمی صورتی رو هم کرده بود سرتو خلاصه داغ داغ بود سرت! برگشتنی رفتیم خونه مامان بزرگتو ناهار اونجا غذا نذری خوردیم.چندروزه که موقع غذا خوردن به قول معروف خیلی کرکر میکنی! حتما به خاطر دندون درآوردنته..ایشالا که همه دندونات سالم و سفید دربیان...الان سات 1:30 بامداده و ظرفشویی داره ظرفارو میشوره و شما هم پیش مامان جانی داری شیر میخوری...شایدم جفتتون خواب باشین....میرم پیشتون...بوس بوس...راحت بخوابی عزیزم..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی