گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

هدیه خدا

عید شما مبارک!

1392/6/26 0:23
نویسنده : مامان
108 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ریحانه جان. ماشاا... دختر سفید وخوشگلم. امشب اولین حضورت در این دنیای پهناور در شب میلاد امام علی ابن موسی الرضا (ع) است. امشب باشما و مامان رفتیم اسلامیه از توابع تفت تا درمراسم مولودی خوانی دوست مادرت شرکت کنیم. مراسم از ساعت 7 تا 10 شب بود که ما تا رسیدیم اونجا ساعت 9:30 شد! آخه ار اولمون بود میرفتیم و راهو گم کردیم...خلاصه رسیدیم و من رفتم تو مردونه و شما و مامان زنونه. بعدن مامان برام تعریف کرد که کلی اونجا غریبی کرده بودیو گریه کرده بودی! مهمونا خیلیاشون رفتن و تازه مامانی فرصت پیدا کرده بود شام بخوره! من زوتر اومده بودم بیرون که اگه مامان زودتر پاشد معطل نشه که دیدم نه بابا، مامانی هنوز مشغول ریحانه خانومه! در ضمن امروزم مامانی رفت مرکز فناوری اقبال تا کاریو که از طریق مامان بزرگت به مامانی سفارش شده بود، ببینه چه جوریه. از اداره مرخصی گرفتم و رفتیم اقبال. مامانی رفت اونجا و من و تو منتظر بودیم. یه 40 دقیقه ای شد.دیگه آخراش رو دستم خوابت برده بود  بابا و عین این کولیا نشسته بودم کنار خیابون و توهم رودستم! وقتی مامانت اومد مرده بود ازخنده و گفت آدم دلش میسوخته و میخواسته به شما کمک مالی کنه! ( عین گداها! )

منم دیروز جایزه برنده شدن جدولم اومد. شماره 242 مجله کتیبه. نام جایزه : گذری بر آثار نویسندگان سده 13 و 14 خورشیدی. مبارکم باشه!

الان داری تو گهوارت گریه میکنی دختر باهوشم....راستی دیگه عادت کردی نزدیکای ساعت 12 شب بخوابی و دل دردم نشی.خداروشکر...الان ساعت 12:20 ...باید کم کم ریحانه خانومو خوابش کنیم....لالا لالا لالایی....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد