گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره

هدیه خدا

آخرین روزی که تو دل مامانی هستی!

1392/2/9 12:18
نویسنده : مامان
92 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم

خوبی مامانی؟

الان که دارم این پستو مینویسم اشکام داره عین بارون میریزه الهی بگردم عزیزم چندین ماهه برات ننوشته بودم به دلایلی!

الهی قربونت برم ببخشم اگه این چند ماهه تو دلم اذیت شدی خدا خودش میدونه همه توانم برای راحتی تو بود ولی ...

مامانی 9ماهه خیلی بهت عادت کرده بودم الان که میخوای از دل مامانی دربیای  دلم برات تنگ میشه یه حسی که نمیتونم بنویسمش

9ماه شریک لحظه لحظه هام بودی تو غم و شادی پیش مامانی موندی باوفای پاک من....از خونم تغذیه کردی و با هوای من نفس کشیدی

اصلا و ابداااااااااااااااااااااااااااااااااا مامانیو اذیت نکردی الهی فدات بشم من!

تو منو ببخش طفل پاک و معصومم!هدیه بهشتی من که شب عید فطر وجودشو اعلام کرد و شب تولد حضرت فاطمه انشاءا... تو بغل مامانشه

عزیزم خیلی دوران رویایی و دوست داشتنی برا مامانی بود این چند ماه آخرم شاید بهت سخت گذشت امیدوارم هیچ تاثیر منفی روت نذاشته باشه گل دل من!

مامانی این ساعت ها و دقایق پایانی برام یه حس غریبه نمیدونم چیه؟!

راستی دیروز آخرین ویزیت دکتر شدم و گفت دیگه نمیتونیم صبر کنیم هنوز دردم نگرفته و فردا برای القای درد میرم بیمارستان اگه دردم شروع نشد

بعد از 9ماه سرماخوردم و دیشب بخاطر مریضی اولین شبی بود که سخت خوابیدم گلوم دائم میسوخت و نمیتونستم نفس بکشم

شاید حکمتی توشه ......امروز تل زدم دکتر و برام دواهای سرماخوردگی داد که بخورم.انشاءا.... تا فردا خوب خوب بشم

اتاقتو چیدم....سیسمونیتم چند ماهه خریدم ...سیسمونی که همیشه آرزوشو داشتم

عزیزم برای همه حاجات اطرافیان و مامانی دعا کن

میدونم دختر خوبی هستی و راحت و صحیح و سالم میای تو بغل مامانی.مثی که تا حالا بودی

اصن من لگداتو حس نکردم بعضی وقتا شاید انگشتاتو تکون دادی....شاید چرخیدی یکم اینور اونور تکون خوردی قربون اون مهربونیت برم

نمیدونم چه شکلی هستی عزیزکم....نخواستم تصور کنم زیاد گفتم شاید تصوراتم رو چهره تو اثر بذاره

انشاءا... سالم و صالح و خوشبخت باشی مادر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد