گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

هدیه خدا

جمعه ای در بیمارستان...

1394/11/24 8:28
نویسنده : مامان
88 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بابا.دیروز جمعه میخواستیم طبق روال معمول بریم کوه گردی. فکرکنم گفتم برات که آقا ازاولی که ننه کربلا رفته تو بیمارستانه. دیروز خبردادن که حالش خوب نیست. ماهم حدود ساعت سه رسیدیم بیمارستان سیدالشهدا..مامان رفت داخل و من و تو بیرون موندیم. پنج دقیقه اول تلویزیون اتاق انتظارو تماشا کردی ولی بعدش پاشدی....رفتیم اسباب بازی فروشی کنار بیمارستان...بعد رفتیم دستاتو تو سرویس امامزاده نصرالدین شستی و چنددقیقه که گذشت بنا کردی به گریه و مامان گفتن ! خلاصه.....تااینکه عموسیدمحمد اومدو بغلت کردو رفتید باهم ویفر خریدید. دوتا...پریروزم سرسفره شام به مامانی گفتم چه غذای خوشمزه ای ....تو هم گفتی جیگرمنو میگی ؟؟!!!! خلاصه کلی خندیدیم...

راستی بابا یادم رفته چندروزیه بگمت.اولین کباب ترکی عمر من و مامانیو از کباب ترکی برشته خ مسکن خریدیم. توماشین خواب بودی شما...

دیروزم استادم موضوع پایان نامه پیشنهاد داده.برندسازی شهری. 

ساعت 8:30 صبح.اداره. ریحانه و مامانی حتما خواب هستید.

بوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد