گل دل مامان و بابا گل دل مامان و بابا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 روز سن داره

هدیه خدا

شب هیجانی!

1394/3/24 9:23
نویسنده : مامان
103 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بابا.ببخشید چندروزه نرسیدم چیزی بنویسم. آخه سرمون گرمه.گرم به امتحانات من خونه سازی بزرگ کردن شما....سقف همکف خونمونو زدند. جلوش آهن گرد جوش خورده....دیشبم از پله های زیرزمین که داشتی میومدی پایین ظاهرا داشتی دوپله ای سقوط میکردی که مامانی گرفتت....من ندیدم چون داشتم ماشینو پارک میکردم حیاط.بعدم زنگ مامان بزرگ تهران زدیم برا احوالپرسی.گوشیو دادم دستت که حرف بزنی شماهم گفته بودی: ازپله ها افتادم پایین.....وااای مامان بزرگم کلی جوش زده بود که چی شده! خلاصه کلی خندیدیمو توهم خندیدیو هی خودتو میزدی به پاهام موقعیکه داشتم باتلفن صحبت میکردم.....به مامان بزرگم گفتم که نه بابا چیزی نشده!!! بعدم به شما گفتم که بابا لازم نیست همه چیو ازخونه بگی!!! خلاصه بعدش کلی باهم بازی کردیم (ساعت 12 شب!!) مامانی هم میگفت هیجانی نشی که بتونی بخوابی.....

ادارم.تا بعد.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هدیه خدا می باشد