واه واه بلا به دور!
سلام عسلی.چشمت روز بدنبینه.دیشب گفتیم بریم زمین بعد باماشین بریم توپارکینگ ببینیم خیرسرمون چه جوری شده! رفتن همانا و دیگه نتونستن دراومدن همانا! خلاصه زنگ تاکسی بیسیم زدیم و اومد رفتیم خونه.شماهم ترسیده بودی.....آخی.....شرمنده بابا.مامانی گفت شب ساعت چهار خوابیدی......صبحم رفتم تعمیرگاه ماشینو دادم درست کنند.مشکل اگزوز داشت....ای بابا....ناراحت شدیما کلی....اینم ازاین ماجرا..... سلامت باشی بابایی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی