اولین تاییدیه گاز بابا!
دختر پرشورم سلام.دیروز بود که اولین پرونده تایید گازم را رفتم. کوچه تعاون یزد، بالاتر از رودخونه، ته کوچه اول دست راست. یه دو طبقه که دوتا کنتور میخواست و تایید کردم...خونه که اومدم مامانی مرغ فری با سیب زمینی گذاشته بود. خبر داد که میخواییم خونه سازیمونو شروع کنیم..بابابزرگم کمکمون میکنه..بگذریم.
بابایی. تا از سرکار میام خونه میگی : پا پا.. د د ( باعلامت فتحه) ! یعنی اینکه بریم بیرون...چندتا از کلمات ریحانه خانوم :
تا تا ( تاب بازی)
کا کا ( هرچیکه دوست داریو اسمشو نمیدونی)
ب ب ( بغل کردن)
نا نا ( ناف! آخه مامانی بهت میگفته که این نافته و ازاینجا غذا میخوردی.. توهم هی به ناف اشاره میکنی و با کله میری تو شیکم منو مامانی!)
فعلا همینارو داشته باش...خداروشکر تابو خریدیم برات، اخه خیلی دوست داری...فقط بابایی خیلی کم غذا میخوری. باید دورت بچرخیم تا یه لقمه غذا بخوری.....هی....امید به خدا.
شبت بخیر عزیزم.. داری تاب میخوری ساعت یه ربع به 1 دوم شهریور 93.